ای پیش پــــــــرواز کبــــوترهــای زخمی
بـــــابـــــای مفقودالاثر، بـــابــای زخمی!
تا یــــــــاد دارم برگی از تــــــــاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بـــودی!
تــوی کتـــابم هرچه بــابـــا، آب می داد...
مادر نشانم عکس تــــوی قـاب می داد
***
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خب یک تکـانی لااقل... مرد حسابی!!!
برگرد، تــنها یک بغل بــــابـــای من باش
هان! یک بغل برگرد تنها جای من باش
ای دست هایـــت آرزوی دست هـــایــــــم
ناز و ادایم مانــــده روی دست هایـــم
***
امشب عروسی می کنم جای تو خالی
پــــای قباله جای امضای تــو خـــــالی!
نظرات شما عزیزان:
یا علی مدد
www.heiat110.loxblog.com